نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 شهریور 11 توسط
بهار انتظار | نظر بدهید
ببین!غرق گناهم
الهی به گناه و معصیت تو را آزرده ام و فرمان تو را مخالفت کرده ام؛
همیشه عصیان ورزیده ام،
در طاعت ها تقصیر کرده ام و درهیچ عبادتی، زلال نبوده ام و هیچ نعمتی از نعمت های تو را به تمامی شکر نکرده ام،
بلکه همیشه ناسپاسی و ناشکیبایی کرده ام.
به هیچ عذر باز نایستاده ام و به هیچ نذری وفا نکرده ام به هیچ توبه ای استوار نبوده ام.
هرگز چنانکه خواستی، نبوده ام و در طلب رضای تو چنانکه باید، نبوده ام.
فرشتگان پاک را بر من موکل کردی و مرا خبردادی،
از ایشان شرم نداشتم و به گناه ایشان را رنجور داشتم و حرمتشان نگاه نداشتم.
دنیا را پر از اعتبار و عجایب کردی، بیدار و هوشیار نشدم.
به نعمت های گوناگون و بلاهای بسیارم آزمایش کردی، خویشتن را در نیافتم.
به مرگ و گور، قیامت، حساب، سؤال منکر و نکیر، صراط، ترازو، عقاب و دوزخ مرا بیم دادی، خویشتن را از گناه باز نگرفتم،
به ثواب بهشت و چندین کرامت، مرا ترغیب کردی، از گناه باز نایستادم،
مرا خواندی و پیوسته برای من نیکی خواستی، اجابت نکردم.
شیطان و اخوانش برای من بدی خواستند، اجابت وی کردم و از خلق پوشیدم و از تو بار خدایا، باز نپوشیدم،
با این همه بدی ها و زشتی ها که کردم هرگز مرا در حال، عقوبت نکردی و به شومیش، نعمت از من باز نگرفتی.
چه نیک خداوند که تویی و چه بد بنده که منم،
امروز عذر من آنست که بد کردم،
ولیکن دانی که نه از بهر آن کردم که تو را آزرده باشم و یا فرمانت را مخالفت کرده باشم،
یا عظمت و توانایی تو را نمی دانسته ام یا از ثواب و عقاب بی خبر بودم،
ولیکن هوی و شهوت چیره گشت و نفس میل کرد تا لاجرم خویشتن را می یابم در ورطه هلاک افتاده و گناه بسیار گرد آمده و
روزگارعمر عزیز به باد داده و از ثواب بهشت بازمانده و شیطان را شاد کرده و به خود درمانده.
ضعیف و حقیر و مسکین، هیچ حیلتی نیست، الا که پشیمانم و توبه می کنم از هرآنچه کردم،
گفتم،شنیدم و اندیشیدم که آن نباید گفتن و کردن، نباید شنیدن و اندیشیدن،
آمده ام،
بنده وار،
خاضع وار،
عاجزوار،
خاشع وار،
به امید آنکه به فضل خویشتن توبه من بپذیری و از گناهان من درگذری و مرا بیامرزی.
طبقه بندی: گناه، عصیان، طاعت، عبادت، فرشتگان، مرگ، قیامت، صراط، نکیر، منکر، ترازو، عقاب، دوزخ، ثواب، بهشت، شیطان، بنده وار، خاضع وار، عاجزوار، خاشع وار